معنی تنه من - جستجوی لغت در جدول جو

تنه من

فرهنگ گویش مازندرانی

بنه کن

حرکت دسته جمعی یک خانواده با تمام اموال و دارایی از جایی به جایی یا از شهری به شهر دیگر

فرهنگ فارسی عمید

تنگ مان

(تَ)

دهی از دهستان ریز است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 2280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)

لغت نامه دهخدا

تره لن

(تْ رِ لُ)

مرکز بخشی است در ولایت آوسن فرانسه که 3350 تن سکنه و کار خانه بافندگی دارد

لغت نامه دهخدا

ونه بن

(وَ نَ دَ)

دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل. سکنۀ آن 210 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

تنه مند

(تَ نَ / نِ مَ)

تنومند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنومند شود

لغت نامه دهخدا

تنگ مخ

(تَ مُ)

دهی از دهستان جاوید است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)

لغت نامه دهخدا

تره تن

ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین که 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)

لغت نامه دهخدا

بنه کن

(بُ نَ / نِ کَ)

حرکت با جمیع کسان و دارائی از ناحیه ای به ناحیۀ دیگر. (فرهنگ فارسی معین).
- بنه کن رفتن، با تمام خدم و حشم و کسان و اموال بمکان دیگر نقل کردن. از جایی بجایی کوچ کردن و رفتن با تمام دارایی و خدم و حشم. از بیخ و بن برکندن و قطع علاقه کردن از جایی

لغت نامه دهخدا

تلب من

(تُ لِ مَ)

دهی است از دهستان مرغا که در بخش ایزۀ شهرستان اهواز واقع است و یکصد تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)

لغت نامه دهخدا

تنه لش

(تَ نَ / نِ لَ)

در تداول عامه، سخت کاهل. سخت عاطل و گریزنده از کار و کسب و تحصیل روزی. تنبل. بیکاره. بی تعصب. بی ننگ و عار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، توسعاً، دشنام گونه ایست که با بزرگی جثه کاهل و بیکاره است. دشنامی است بمعنی بیکاره که هیچ کار نکند و تن بکار ندهد. (یادداشت ایضاً)

لغت نامه دهخدا

تنه شدن

(اَ زَ دَ)

در اصطلاح بعضی بمعنی قبول کردن و راضی شدن است، مانند تن دردادن به خلاف تن زدن که از کاری تفره (طفره) زدن است و خاموش شدن. (انجمن آرا) (آنندراج). قبول کردن و راضی شدن. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

تنه زدن

(اَ بَ سَ کَ / کِ دَ)

خود را به کسی زدن. (ناظم الاطباء). با قسمتی از بالای تن، به تن دیگری زدن. با جزئی از تن بر دیگری زدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)

لغت نامه دهخدا

تنه ده

(تَ نَ دِهْ)

دهی از بخش سراسکند است که در شهرستان تبریز واقع است و 353 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

تنه دس

(تِ نِ دُ)

جزیره ای در سه فرسنگ ونیمی تنگۀ داردانل که امروز آن را ’بزچه اطه سی’ می نامند... یونانیان در جنگ ترویا برای اغفال خصم خود را در این جزیره مخفی کردند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ)

لغت نامه دهخدا